سلام به همگی،خوبین؟مام خوبیم از احوال پرسی های شما!
مرسی که نظر میذارین و کلی انرژی میدین به نویسنده محترم که بنده باشم.
خبر که هیچی فعلا.خبر خاصی جز سلامتی نیس.چندتا از نمره هامونو زدن.البته فعلا که هر بار یکی رو میزنن و بنده هم هی یه نمره میام پایینتر.اولی 20،دومی19،سومی18 و امروزم که نمره امنیت شبکه رو زده بودن شده بودم17.واقعا که رنج دقیقی رو نمره های من سیر میکنن.فقط ترسم اینه که بعدی خدای نکرده 16باشه که دور از جونم دور از جونم دق خواهم فرمود.دوستامم نمره هاشون بسیار بسیار شبیه من شدن.
روز پنجشنبه مهمون داشتیم خونمون و عزیزتر از همشون رز جونم بود.الهی فداش شم نمیدونین وقتی بعد از چند ماه دیدمش چه حالی بهم دست داد از خوشحالی اما متاسفانه یه سرخر باهاش بود که نشد ابراز احساسات کنم اونطور که باید چون ترسیدم به این هم گیر بدن دیگران.خلاصه اون شب رز جونیم پیش من موند.تا صبح فک زدیم.بعد از کلی وراجی بالاخره آدم یه تقویتی باید بشه واسه همینم ساعت 30/4 صبح یه ظرف بزرگ سالاد با یه گالن سس و 2تا کیک خوردیم.تازه هنوزم گرسنم بود.اما واسه اینکه سروصدا نشه از خیر غذا گرم کردن گذشتم.آخ که چه حالی میداد پیشه رز بودن.اصلا دوست نداشتم صبح بشه.گرچه تا ساعت 6 بیدار بودیم و بعد از چندتا خمیازه پیاپی به خودمون رحم کردیم و خوابیدیم تا نزدیکای 1ظهر.بعد از ظهرشم رفتیم پیشه نی نی تازه بدنیا اومده که اسمش عسله.اینقده زشت بود که نگو.تازه هی بهم میگفتنم نگاش کن،نگاش کن!(زشت بود خو،مگه زوره؟!)امروز بعدازظهر هم رز جونیم به دیاره خودش برگشت اما متاسفانه من نتونستم برای خدافظی پیشش باشم و این کمی ناراحتم کرد.
یه خبر خوشحال کننده که امروز برام پیش اومد اینه که یکی از داداشام که الان قربونش برم دبیرستانه تو المپیاد ریاضی تو استان اول و توی کشور چهارم شده.اینقده خوشحالم که نگو.همش دوست دارم گازش بگیرمو ببوسمش.آخه منم وقتی تو این مقطع درس میخوندم دقیقا مثه داداشم تو المپیاد ریاضی همین مقام رو اوردم.ما از لحاظ روحی عینه همیم اما دیگه این خیلی جالب بود که مثه خودم ریاضیش قوی باشه و مقامش...!اما باید اعتراف کنم که داداشم بیشتر از من سرش میشه و برای خودش مخیه تو ریاضی.از همینجا دوباره بهت تبریک میگم قربونت برم.عاشقتم زندگیم.برات آرزوی بهترینارو دارم.موفق باشی نفسم.
پرستو خانم هم که قرار بود 3 روزه از مسافرت برگرده دیشب تشریف اوردن تازه.یعنی از جمعه پیش که رفته بود شنبه هفته بعدش لطف فرمودن برگشتن.دلم براش یه ذره شده.پرستووووووووووووووووووو بیاااااا ببینمت عجیجم.دلم واسه همه بچه ها تنگولیده.باهمشون امروز حرف زدم.سه شنبه قراره بریم خرید بعدش واسه ناهار بریم بیرون.که تازه ولنتاین هم هست.
ولنتاین پیشاپیش مبارک مخلبونا
حالا برین ادامه مطلب...
ادامه مطلب
|